|
خوش آمديد
welcom
|
|
|
بي تو مهتاب شبي باز از آن گوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو هم راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان دام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شب آهنگ
يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق
حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن
با تو گفتم : حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي من نرميدم نگسستم
باز گفتم كه تو صيادي و من آهوي دشتم
تا بدام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذراز عشق ندانم نتوانم
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله اي تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آمد كه دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم
نرميدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم
اي جماعت به سلامت من ديگه حرفي ندارم
شماها رو تك و تنها توي قصه ام جا مي ذارم
من و من ميريم از اينجا من و من خيلي زياديم حيف اين همه ترانه كه به باد گريه داديم
دوستان ببخشيد اگه شعرها كم بود سايته ما در حاله بازسازي ميباشد اين شعرها را گذاشتيم كه سايت خالي نباشد |
|